January 6, 2011

گاهی اوقات مفیدترین و پربازده ترین کار عالم صحبت باقدیمیترین دوستت به مدت دو سه ساعت است، همین.

December 1, 2010

از وقتی که از ایران برگشتم و حالم بهتر شده سعی میکنم کمتر به اخبار ناراحت کننده توجه کنم. میترسم که دوباره برگردم به حالت اسف بار قبل.
 
ولی هر چقدر هم سیب زمینی باشی باز هم از قتل و اعدام ناراحت میشی، هر چقدر هم بخواهی که از روی خبرها به سرعت رد بشی و نبینی که یک انسان دیگه به قتل رسیده، حالا یا در میدان کاج با چاقو، یا در میدان کاج با طناب دار، یا بوسیله بمب دستی و داخل ماشینش و یا در زندان با طناب دار.    
 
هراس من - باری- همه از مردن در سرزمینی ست، 
که مزد گورکن،
از بهای آزادی آدمی 
افزون باشد.
 
 

November 22, 2010

به نظر میرسد که من بالاخره قرار است بروم کالیفرنیا. احتمالا هفته بعد. از یک طرف موقعیت هیجان انگیزی باید باشد، از یک طرف هم جور کردن یک زندگی برای یک مدت کوتاه کار سختی است و همین طور دوست شدن با آدمهای جدید!

زندگی عجیبی پیدا کردیم ما از ایران رفته ها، تا به یک جایی اخت میگیریم باید از آنجا برویم به جای دیگر، همیشه هم دلایل خیلی مهمی برای این تغییر مکان دادن های همیشگی داریم. البته حتی اگر خودمان هم نرویم کسانی که بهشان اخت گرفته ایم میروند، حالا چه فرقی میکند که برویم یا بمانیم. فکر کنم آدم وقتی وطن خودش را ترک میکند دیگر به هیچ مکانی وفادار نمیماند! میرود و هی تکه جدیدی از قلبش کنده میشود و میماند. آخرش ما میمانیم و این قلبهای چهل تکه مان!

November 5, 2010

همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم!

اینروزها من خیلی خوشحال هستم، سرم خیلی خیلی کم درد میگیرد، شاید هفته ای یک بار شاید هم کمتر. اصلا به زندگی برگشتم، دوباره میتوانم از اعماق تهم بخندم، کار بکنم و مهمانی بروم بدون اینکه همیشه نگران سردرد باشم. 
همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم! 

October 11, 2010

کیک

دیروز برای اولین بار بدون استفاده از پودر آماده، کیک درست کردم. کیک شکلاتی با بادام، از روی دستور جولیا چایلد. این هم نتیجه هنرنمایی من:




فیلم جولی و جولیا  زندگی نامه جولیا چایلد را نشان میدهد و شاید چون مریل استریپ نقش جولیا را بازی کرده من از جولیا خیلی خوشم آمده بود و همیشه میخواستم از روی کتاب آشپزی جولیا چیزی درست کنم. خیلی مدل توضیح دادنش جالب است، با اینکه کتابش را سالها قبل نوشته ولی هنوز، با وجود کتابهای آشپزی جور واجور و رنگارنگ، خیلی کتاب پر طرفداری است. خوبی این کتاب برای من این است که چون خیلی قدیمی است، فرض نمیکند که در هنگام کیک پزی انواع و اقسام ماشینهای آشپزخانه را در اختیار داری! من هم این کیک را فقط با کمک آسیاب برقی برای پودر کردن بادام درست کردم. البته اگر آسیاب برقی هم نداشتم باز هم میشد با گوشت کوب به خدمت بادامها رسید. 


در برنامه دارم که در مرحله بعدی سوفله دسری درست کنم. شاید هم یک نوع کیک دیگر درست کردم. 

October 6, 2010

ایران

من رفتم ایران و برگشتم. ایران رفتنم خیلی ماجراهای کوچک و بزرگ داشت، ولی در مجموع خیلی خوش گذشت. دوستان قدیمی را یکبار دیگر دیدم و دلتنگیها برای مدتی هر چند کوتاه کم شد. البته مهمترین نکته این بود که رفتم یک کلینیک درمانی میگرن و به نظر میرسد فعلا اثر داشته و سردردهای من فعلا خیلی خیلی کم شده. 

همیشه ایران به من خیلی خوش میگذرد، این دفعه تنها مشکلش این بود که همه احساس میکردند که من یک دختر نوجوان هستم که باید نگران من باشند که شب کجا میروم و کی به خانه برمیگردم و چی کار میکنم. یعنی اصلا استقلال نداشتم. این هم از اثرات مجردی سفر کردن به ایران است. حالا امیدوارم که دفعات بعد همراه با همسر گرامی بروم که این مشکلات هم نباشد.


August 12, 2010

سفر

اولین باری است که من تنهایی سفر میکنم. از مشهد به تهران یا برعکس بتنهایی زیاد رفته ام ولی خوب آنها سفر حساب نمیشوند. خیلی دلشوره دارم که چیزی را جا بگذارم و مدرک مهمی را برای سفارت امریکا با خودم نبرم، روزی چند بار به خودم گوشزد میکنم که یادم باشد که موبایل نمیتوانم با خودم داخل سفارت ببرم، یادم باشد که پول سفارت را به موقع بدهم و هزار تا مورد ریز دیگر که همیشه علی مسوول نگران بودن آنها بود و الان من باید نگران آنها باشم.