October 6, 2010

ایران

من رفتم ایران و برگشتم. ایران رفتنم خیلی ماجراهای کوچک و بزرگ داشت، ولی در مجموع خیلی خوش گذشت. دوستان قدیمی را یکبار دیگر دیدم و دلتنگیها برای مدتی هر چند کوتاه کم شد. البته مهمترین نکته این بود که رفتم یک کلینیک درمانی میگرن و به نظر میرسد فعلا اثر داشته و سردردهای من فعلا خیلی خیلی کم شده. 

همیشه ایران به من خیلی خوش میگذرد، این دفعه تنها مشکلش این بود که همه احساس میکردند که من یک دختر نوجوان هستم که باید نگران من باشند که شب کجا میروم و کی به خانه برمیگردم و چی کار میکنم. یعنی اصلا استقلال نداشتم. این هم از اثرات مجردی سفر کردن به ایران است. حالا امیدوارم که دفعات بعد همراه با همسر گرامی بروم که این مشکلات هم نباشد.


No comments:

Post a Comment